شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

ارمغان عشق ما

نشستن دختر کوچولوی دوست داشتنی من

شایلین کوچولوی مامان تقریبا از اوایل مهرماه با کلی کمک شروع به نشستن کرد ولی از تاریخ 8 مهر بدون کمک واسه چند دقیقه نشسته که الهی مامان فداش بشه . شروع نشستن تقریبا میشه پایان شش ماهگی  
4 آبان 1395

رژیم سفت و سخت

روز قبل از زایمان ، یکی از دوستان (مامان سپند) بهم گفت باید رژیم سفت و سخت بگیری که بچه دل درد نگیره . پیرو صحبت مروارید ، تصمیم گرفتم که همون رژیم رو رعایت کنم . رژیم غذایی من شامل گوشت گوسفند یا مرغ آبپز با یه تکه پیاز کوچک همراه با پلو و روغن محلی گوسفند بود، کنار غذاهم فقط زیتون استفاده می کردم . کمپوت گلابی ، چای کمرنگ با خرما و نبات به اضافه عرق نعناع تنها موادی بود که مصرف می کردم . کلا میوه ، لبنیات ، آجیل ، تخم مرغ و ... حذف شده بود . روزای خیلی سختی بود و باعث شده بود که افسرده بشم . واقعا واسم خیلی سخت بود اون همه میوه تابستونی ولی متاسفانه نمی تونستم بخورم . خلاصه این روند ادامه داشت تا اواخر شهریور (شروع غذای کمکی شایلین) که ...
4 آبان 1395

استخدام پرستار واسه شایلین جون

با توجه به آنکه مرخصی زایمانم تا 5 مهر 95 تموم می شد ، لازم بود هرچه زودتر واسه شایلین کوچولو یه پرستار پیدا می کردم . البته من از ماه 3 و 4 به فکر پرستار بودم و بعد از کلی پرس و جو با خاله مهدیه آشنا شدم . چون اسباب کشی داشتیم قرار شد از 15 شهریور بیاد . چند روز اول خودم هم خونه بودم تا شایلین با پرستارش آشنا بشه ، بعد از یه هفته تنها گذاشتم و رفتم بیرون ولی یک ساعت نشد که پرستارش زنگ زد که میشه بیایید خیلی گریه می کنه . خلاصه اومدیم خونه و دیدیم تموم صورتش خیس اشکه و به طرز وحشتناکی پرید تو بغل من . کلی درگیر این موضوع بودیم که اگه پیش پرستار نمونه چه باید بکنیم؟؟؟کلی با همکارا مشورت کردم خیلی ها گفتن بذارش مهد . البته یکی از دوستام هم گفت...
14 مهر 1395

شروع غذای کمکی

7 شهریور نوبت دکتر داشتیم . دکتر بعد از معاینه گفت خدارو شکر همه چی خوبه . آزمایش تیروئیدش هم دید گفت نیازی به مصرف قرص و تکرار آزمایش نیست . ولی به خاطر وزنش و سرکار رفتن من ، گفت از نهم غذای کمکی رو شروع کنم . ما هم از 9 شهریور فرنی رو واسش شروع کردم . خیلی دوست داشت و با ولع تمام می خورد . 15 شهوریور هم رفتیم پیش دکتر هاشمی به خاطر قرص نکسیم که مصرف می کرد . قرار شد کم کم قطع کنیم ولی متاسفانه ایشون گفتن نباید بهش تا یکسال بهش بادوم بدین . بابای شایلین هم که همیشه می ترسه نذاشت بهش بدم ولی من مجبور شدم به صورت پنهانی بهش بدم . کم کم حریره بادوم درست کردم و بهش دادم . جالب بود که خیلی بیشتر از فرنی دوست داشت . بعد از یه هفته به باباش گفتم ...
14 مهر 1395

موضوع تیروئید و اشتباه فاحش سیستم پزشکی

بعد از اونکه جواب آزمایش تیروئید از پاشنه پا مشخص شد حدود 5.2 ، گفتن باید نمونه وریدی بگیریم که بچه 14 روزه رو بردیم واسه آزمایش که مقدار فاکتور TSH:9.5 بود که دکتر گفت باید دو هفته بعد دوباره تکرار بشه . همین دو هفته به دو هفته آزمایش رو تکرار کردیم تا این فاکتور به 6 رسید و در آزمایش آخر دوباره رفت بالا رشید به 7 که تشخیص دکتر این بود که باید یک چهارم قرص تیروئید مصرف بشه. حدود یک ماه مصرف شد با کلی بی قراری و اذیت شدن شایلین جونم تا اینکه خاله شایلین اومدن اراک و ما بهشون گفتیم که داروی تیروئید مصرف می کنه که خیلی ناراحت شدن . قرار شد ببریمش تهران اونجا دکتر متخصص اطفال نشون بدیم . خلاصه پیرو همین قضیه دکتر تهران گفت یه هفته دارو ندیم و آ...
14 مهر 1395

داستان جدید رفلاکس معده

بعد از تموم شدن کولیک ، یه هفته شرایط خوب بود ولی دوباره داستان جدیدی تحت عنوان رفلاکس شروع شد . البته رفلاکس شایلین جونم از نوع خیلی خفیف بود طوریکه فقط اسید معده اش بالا می اومد و نمی ذاشت بچه بخوابه . این موضوع به خصوص شبا خیلی بچه رو اذیت می کرد ، چون باعث بیدار شدنش و گریه کردنش می شد . خلاصه درگیری جدید بود که باعث شد داروهای مختلف از جمله رانیتیدین خارجی ، امپرازول و ... امتحان کردیم که هیچ کدوم فایده ای نداشت تا بالاخره دارویی به نام نکسیم 20 که اصلا نایاب بود جواب داد. این دارو رو با کلی مکافات گیر آوردیم ولی خدارو شکر خیلی تاثیر داشت.
14 مهر 1395

اولین خنده عسل مامان

در گیر و دار دل درد و کولیک جیگرم بودیم و همزمان زمانیکه رفته بودیم شمال و تنها بودیم ، یه روز صبح که بیدار شدم مشغول عوض کردن پوشک شایلین جونم بودم ، دیدم که داره واسم می خنده . همچین خنده قشنگ و با عشوه ای بود که دل آدم واسش ضعف می رفت . خلاصه اولین باری که خانومی من خندید اول صبح مورخه 20 اردیبهشت 1395 بود . یادش به خیر با همه اون سختی ولی این خنده قشنگ کلی با ارزش بود ...
14 مهر 1395