شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

ارمغان عشق ما

سومین و چهارمین مروارید

رویش سومین مروارید عسلی مامان 3 اسفند 95 مربوط به دندون بالا سمت راست و رویش چهارمین مروارید  25 اسفند 95 مربوط به دندون بالا سمت چپ بود که انشاءالله مبارکش باشه . الهی واست بمیرم نازگلم که اینقدر اذیت میشی.  
7 خرداد 1396

بارش برف سنگین 25 بهمن 95

بعد از یه غیبت طولانی با کلی لحظات شیرین و دوست داشتنی از جیگر طلا برگشتم .اگه از بهمن ماه 95 شروع کنیم ، باید به برف 70 سانتی مورخه 25 بهمن اشاره کنم که بعد از سالیان سال بارید. شب هم شایلین کوچولو رو بردیم پشت بام و چندتا عکس خوشگل ازش گرفتیم.                از غروب دیگه کم کم بارش برف کم شد تا کلا قطع شد ، ما هم از فرصت استفاده کردیم و شایلین رو بردیم پشت بام عکس گرفتیم . عکسای شایلین جونی در برف   ...
7 خرداد 1396

رویش اولین مروارید جیگر طلای مامان

شنبه 20 آذر 1395 خاله مهدیه نزدیک ظهر بود که با موبایلم تماس گرفت . اول که شماره رو دیدم کلی ترسیدم و نگران شدم ولی بعدش خاله مهدیه گفت شما دیدید که شایلین دندون درآورده؟من اونقدر خوشحال شده بودم که اصلا نمی تونستم حرف بزنم . از مهدیه پرسیدم از کجا فهمیدی؟ گفت بهش داشتم تخم مرغ می دادم که دیدم یه چیز تیز به دستم می خوره . خلاصه کلی خوشحال شدم و بلافاصله به پیمان زنگ زدم و گفتم . بابا جونش هم کلی خوشحال شد . دومین مرواریدش هم 23 آذر جونه زد. الهی که مبارکت باشه دردونه مامان . انشاء الله به سلامتی باشه و بقیه دندونات راحت در بیان.20 آذر 1395 شایلین جونم دقیقا 8.5 ماهه بود که دندون درآورد.
30 دی 1395

نهمین ماهگرد نازگل مامان

سلام یکی یه دونه مامان . مامان این مدت خیلی سرش شلوغ بوده ، نتونسته بیاد و خاطرات خانوم گل رو بنویسه . نهمین ماهگرد شایلین جونم تقریبا مصادف شده بود با نهمین سالگرد ازدواجمون . سالگرد ازدواجمون 7 دی بود و ماهگرد شایلین کوچولو 5 دی . قرار بود کلا یه جشن واسه کلش بگیریم ولی خب متاسفانه هر کاری کردیم جور نشد ولی بالاخره واسه شایلین جونم دقیقا همون روز 5 دی یه کیک کوچولو با شمع 9 گرفتیم و این روز قشنگ رو جشن گرفیتم . من و بابا هم فقط واسه هم کادو خریدیم . من واسه بابا هندزفری گرفتم و بابا هم یه انگشتر بسیار زیبای تک نگین گرفت . اینم از عکس خوشگل مامان   ...
30 دی 1395

هفتمین ماهگرد جیگر طلا

بعد از گذشت 6 ماه بالاخره این ماه تونستیم واسه شایلین جون ماهگرد بگیریم.6 ماه اول تولدش پر از فراز و فرود و درگیری بود و اصلا فرصت نمی شد که به این قضیه فکر کنیم.تا سه ماه و نیمش درگیر کولیک بودیم ، بعد از اون رفلاکس پروژه جدید بود که تقریبا تا 5.5 ماهگی ادامه داشت . شش ماهگی هم در گیر اسباب کشی و بالاخره پایان 7 ماهگی تونستیم ماهگرد واسش بگیریم که الهی مامان فداش بشه و تا تاریخ 5 آبان 1395 خانم کوچولوی ما هم میشینه و هم چهار دست و پا می تونه بره. راستی دقیقا 5 آبان نوبت دکتر هم داشت که خدارو شکر همه چیز خوب بود و دکتر گفت خوب وزن گرفته (حدود 8.340Kg البته با لباس)اینم چندتا از عکسای هفتمین ماهگردش ...
10 آبان 1395

هفته 36 و نزدیک شدن به لحظه دیدار

دیروز چهار شنبه ساعت 4:30 وقت سونوگرافی داشتم.خدارو شور همه چی خوب بود و وزن دختر گلم حدود 3 کیلو بود . طبق سونو و تاریخ آخرین پریود ، سن جیگرم طلا حدود 36 هفته بود که دکتر سونوگرافی گفت هم وزن جنین خوب بوده و هم رشدش خیلی خوب بوده . خدارو شکر دختر گلم . استی بابا جون جدیدا شمارو خانم کوچولو صدا می زنه .همش هم میگه گوشای فسقلی چقدره؟؟؟  
20 اسفند 1394

لحظات ثبت شده و سکسکه های دخترم

ای خدا...خوابیدن، خوابیدن، خوابیدن... چه آرزوی دور از دسترسی به نظر میاد. دیشب خودت شاهد بودی که من سر ساعتهای مشخص(بصورت کاملا دقیق و منظم) پاشدم رفتم دستشویی و بقیه ش هم فقط داشتم مدل خوابیدنم رو عوض میکردم و با حسرت در جستجوی یک مدلی بودم که بشه باهاش خوابید. بالاخره ساعت 6 ساعت زنگ زد و مجبور بودم بیدار بشم و آماده رفتن به شرکت بشم . همش فدای سرت دختر گل مامان . نمی خوام مامان غرغرو باشم. فقط میخوام تا جایی که میشه همه ی لحظات با تو بودن رو ثبت کنم  .   راستی سکسکه هاتم که دو سه هفته است به صورت حرکات ریتمیک و منظم حسابی من و بابا جون رو هیجان زده کرده عزیز دلم . من و بابا جون عاشق سکسکه هات هستیم . توی مطالب خوندیم که سکسکه ...
19 بهمن 1394