شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

ارمغان عشق ما

اومدن دوست بابا با خانواده

روز جمعه 22 آبان دوست بابا (آقای لطفی با خانم و آقا پسرشون) واسه دیدن ما از اصفهان اومدن و کلی هم ما رو شرمنده کردن . دو تا سبد "به" درجه 1 اصفهان و یه جعبه "انار" بسیار شیرین و آبدار و عالی . چند سری قرار بود ما بریم اصفهان که مشکلات جفت پایین و لکه بینی و استراحت مطلق پیش اومد و نتونستیم بریم ، بندگان خدا دیدن ما نرفتیم ، خودشون اومدن که به ما سر بزنن . از طرف من قبلا گفته بودم که " به " خیلی دوست دارم ، واسه همین کلی به زحمت افتاده بودن . فقط ناهار موندن و غروب هم رفتن . واسه ناهار مرغ و کباب تابه ای با ماست بورانی و سالاد درست کردم . حسابی خوش گذشت . لازمه بگم که رابطه من با خانم لطفی هم خیلی خیلی خوبه . امی...
1 آذر 1394

خرید واسه دخمل گلم

بعد از مشخص شدن جنسیت نی نی گلم ، یکی از کسانیکه خیلی خیلی خوشحال شد مادر شوهر و پدر شوهرم بود . چون خودشون دختر نداشتن و نوه اولشون هم پسر بود واسشون خیل جذابیت داشت . خلاصه از روز 5 شنبه واسه دخمل گلم رفتیم خرید کردیم و کل هفته رو دنبال لباس ، ست رختخواب ، کالسکه ، اسباب بازی و ... بودیم و کلی هم وسایل خوشگل واسه جیگر طلام خریدیم . انشاء الله که سالم و سلامت باشه عزیز دلم . در ادامه از وسایلش عکس حتما می ذارم . ناگفته نماند مامان بزرگشم کلی واسش خرید کرده. ...
1 آذر 1394

سومین سونوگرافی و خوشحالی وصف نشدنی...

پنج شنبه 94.7.30 آزمایش کواد مارکر رو دادم . برای روز 13 آبان با هزار مکافات وقت سونوگرافی غربالگری دوم گرفته بودم . 12 آبان هم جواب آزمایشم آماده شد . اینبار اشتباه دفعه قبل رو نکردم و تاریخ مراجعه به مطب نیز همون 13 آبان بود . خلاصه ساعت 12:15 از سرکار مرخصی گرفتیم و رفتیم واسه سونوگرافی که خدارو شکر خیلی هم منتظر نموندیم . دکتر همه اجزاء را به دقت بررس کرد و گفت خدارو شکر همه چیز خوبه . جفتم هم بالا رفته بود از نوع قدامی گرید صفر . بعد از تموم شدن از دکتر خواستم جنسیت کوچولومونو بهمون بگه که با تعجب پرسید مگه نگفتم ، گفتم سونو قبلی گفتید خیلی کوچولو و مشخص نیست . بالاخره پس از بررسی گفت دختره که حسابی خوشحال شدیم و داشت وسایلشو جمع م...
27 آبان 1394

نگرانی های ناشی از جفت پایین و هماتوم ایجاد شده

بر خلاف اینکه دکتر گفته بود نیاز نیست خودم به مطب مراجعه کنم ولی نتونستم تحمل کنم و بعد از ظهر رفتم مطب . آزمایش و سونو رو دید و واسه یک هفته استعلاجی به صورت استراحت مطلق نوشت و نی نی خوشگلمو سونو کرد دید که قلبش می زنه و خدارو شکر کوچولوم سالم و سلامت بود و هزاران بار خدارو شکر کردم . دکترم اینبار بهم  3 تا آمپول پرولوتون 250 داد و گفت از فردا به مدت 2 هفته یکبار بزنم . اون یه هفته دائما لکه بینی داشتم و دوباره مراجعه کردم که دکتر خودم نبود و رفتم پیش یه دکتر دیگه و از اون به مدت 2 هفته دیگه استراحت گرفتم و قرار شد به مدت 20 روز استراحت مطلق داشته باشم . توی همون هفته نمایشگاه آش های سنتی شهرهای مختلفو گذاشته بودن ...
27 آبان 1394

دومین سونوگرافی و سهل انگاری نسبت به آنچه پیش اومده بود

بعد از تموم شدن مرخصی 94.6.22 سرکار برگشتم . 94.6.30 ساعت 12:30 وقت سونوگرافی داشتم (مطب دکتر صافی) . از سر کار مرخص گرفتیم و رفتیم . اجازه دادن پیمان هم بیاد داخل و واسه اولین بار کوچولوی دوست داشتنی مونو ببینه . سونوگرافی تموم شد و برگشتیم ولی چیزی به ما از پایین بودن جفت نگفت . من به اصرار خودم از دکتر خواسته بودم که آزمایش NT  رو برام بنویسه که باید دو روز بعد از سونوگرافی انجام می شد . بالاخره 94.7.1 آزمایش رو انجام دادم و قرار شد وقتی جواب آزمایشو گرفتم با سونوگرافی ببرم به دکتر نشون بدم . جواب آزمایش روز دوشنبه 94.7.6 آماده شد . همون روزیکه رفتیم شلوار بارداری بخریم و بدون اینکه استراحت کنیم  رفتیم بیرون و کلی...
27 آبان 1394

سرما خوردگی و 3 روز استعلاجی که منتهی به 13 روز استراحت شد

از جمعه 94.6.6 سرماخوردگیم شروع شد و هر روز بدتر هم می شد تا بالاخره رفتم دکتر و 3 روز استعلاجی گرفتم . 94.6.10 تازه وارد ماه سوم شده بودم . همچنان شور و شوق زیادی داشتیم . جمعه 94.6.13 مشغول تمیز کردن خونه شدیم که یهو دیدم دچار خونریزی شدم . بلافاصله پیمانو صدا زدم و بی اختیار فقط گریه می کردم که نکنه اتفاقی افتاده . خلاصه سریع آماده شدیم و رفتیم بیمارستان . پس از معاینه و تماس با دکترم و تزریق آمپول پروژسترون بهم گفتن باید استراحت مطلق باشم . برگشتیم خونه . شنبه رفتیم مطب دکتر واسه معاینه . دکتر سونوگرافی کرد و دیدم قلب فسقلی مون تند تند می زنه . کلی خدارو شکر کردیم که نی نی مون سالمه . خلاصه دکتر به مدت 10 روز بهم استراحت د...
25 آبان 1394

حالت تهوع شدید و مصرف بالای پنیر در دوران ویار

3 شهریور 94 آزمایش بارداری انجام دادم . فسقلی ما هفته هشتم رو می گذرونه .  حالت تهوع بد و بدتر شده بود واسه همین دوباره رفتم مطب دکتر احسانی که واسم قرص دمیترون نوشت که باید 12 ساعتی یه دونه می خوردم . وضعیت حالت تهوع من وحشتناک بود . از نیمه های شب شروع می شد تا صبح ادامه داشت . از ساعت 9 به بعد بهتر بودم تا غروب که دوباره شروع می شد و تا وقتی که بخوابیم ادامه داشت . کاش فقط حالت تهوع بود ، بالا آوردن از همه بدتر بود ، طوریکه احساس می کردم معده ام داره کنده میشه . فقط نون و پنیر بهم می ساخت و کمتر بالا می آوردم . پیمان جونم رفته بود انواع پنیرها رو واسم گرفته بود . خلاصه غذام فقط نون و پنیر بود طوری که حدود 3-2.5 کیلو اضافه وزن در سه م...
25 آبان 1394