شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

ارمغان عشق ما

هفته 36 و نزدیک شدن به لحظه دیدار

دیروز چهار شنبه ساعت 4:30 وقت سونوگرافی داشتم.خدارو شور همه چی خوب بود و وزن دختر گلم حدود 3 کیلو بود . طبق سونو و تاریخ آخرین پریود ، سن جیگرم طلا حدود 36 هفته بود که دکتر سونوگرافی گفت هم وزن جنین خوب بوده و هم رشدش خیلی خوب بوده . خدارو شکر دختر گلم . استی بابا جون جدیدا شمارو خانم کوچولو صدا می زنه .همش هم میگه گوشای فسقلی چقدره؟؟؟  
20 اسفند 1394

لحظات ثبت شده و سکسکه های دخترم

ای خدا...خوابیدن، خوابیدن، خوابیدن... چه آرزوی دور از دسترسی به نظر میاد. دیشب خودت شاهد بودی که من سر ساعتهای مشخص(بصورت کاملا دقیق و منظم) پاشدم رفتم دستشویی و بقیه ش هم فقط داشتم مدل خوابیدنم رو عوض میکردم و با حسرت در جستجوی یک مدلی بودم که بشه باهاش خوابید. بالاخره ساعت 6 ساعت زنگ زد و مجبور بودم بیدار بشم و آماده رفتن به شرکت بشم . همش فدای سرت دختر گل مامان . نمی خوام مامان غرغرو باشم. فقط میخوام تا جایی که میشه همه ی لحظات با تو بودن رو ثبت کنم  .   راستی سکسکه هاتم که دو سه هفته است به صورت حرکات ریتمیک و منظم حسابی من و بابا جون رو هیجان زده کرده عزیز دلم . من و بابا جون عاشق سکسکه هات هستیم . توی مطالب خوندیم که سکسکه ...
19 بهمن 1394

حرکات هیجان انگیز جیگر طلای ما

سلام دختر گلم. عزیز دلم الان که دارم این مطلبو می نویسم شما در هفته 32 بارداری قرار دارین . الهی مامان فدات بشه جیگرم . می خوام از وقتیکه حسابی هیجان زده می شی بنویسم . یکی از غذاهایی که فکر می کنیم شما خیلی دوست داری ، جوجه کبابه . چون هر وقت مامانی جوجه می خوره ، حرکات شما چند برابر میشه عزیز دلم . آب خنک هم باعث میشه شما حسابی شیطونی کنی . تازه چند بار هم تونستیم از تکونای قشنگت فیلم بگیریم که انشاء الله وقتی به دنیا اومدی و بزرگ تر شدی بهت نشون می دیم عزیز دلم .
18 بهمن 1394

خاطرات بارداری

راستی یادم رفته بود در مورد درد دستام و خلط گلوم مطلب بنویسم . از هفته 19 بارداری تا به حال (هفته 29) شبا از درد دستام بیدار می شم . اونقدر درد می گیره که اصلا نمی تونم تکونشون بدم ، دکتر گفته مربوط به تونل کارپال که در قسمت مچ وجود داره ، هستش و هیچ کاری هم نمیشه کرد فقط باید تحول کنی . خلط گلو هم که دیکه حسابی منو کلافه کرده ، واسه اونم دکتر گفته فقط باید مایعات زیاد بخوری .  
27 دی 1394

انتظار طولانی

سلام دختر گلم . باور کردنی نیست که همه زندگی منو بابا جون شدی . الهی فدات بشم بی صبرانه منتظر اومدنت هستیم . راستی واست یه عروسک خوشگل خریدیم که خودمون خیلی دوسش داریم ، امیداروم شایلین جونم هم خوشش بیاد عزیز دلم . ...
27 دی 1394

جشن هشتمین سالگرد ازدواج با وجود شایلین جونم

روز 7 دیماه 1394 هشتمین سالگرد ازدواجمون بود ولی امسال با سالهای قبل یه فرق اساسی داشت اونم حضور شایلین جونم بود ، اگرچه تو شکم مامانش بود ولی حضورش کاملا احساس می شد . خلاصه مثل سالهای گذشته تصمیم گرفتیم یه جشن کوچولو بگیریم و خاطره  این روز قشنگ رو ثبت کنیم . واسه شام خورش فسنجون با ته چین درست کردم و واسه پیش غذا هم سوپ قارچ همراه با سالاد ، ماست و خیار و ژله . با وضعیتی که داشتم ولی کیفیتشون بد نشد . اینم یه عکس از میز شام   کیک امسالمون با سه تا گل تزیین شده بود که نشون دهنده وجود سه نفرمون بود ...
13 دی 1394

ادامه نگرانیها در مورد مایع آمنیوتیک

خلاصه جواب سونوگرافی رو گرفتم و روز چهارشنبه بردم به دکتر نشون دادم . دکتر واسم 3 روز استعلاجی نوشت و قرار شد چند روز استراحت کنم و دوباره برم سونو انجام بدم . اینبار از دکتر کرمی واسه چهارشنبه 9 دی وقت گرفتم و از شنبه 5 دی ماه موندم خونه که مثلا استراحت کنم ولی واسه خودم کلی کار درست کردم از جمله خشک کردن نعناع و شستن مرغ و جشن سالگرد و ... بالاخره 4 شنبه 9 دی رفتم سونو دادم که گفت AFI=11cm و بازم باید مصرف مایعاتم رو زیاد کنم و بیشتر استراحت کنم ، بعدشم سونو رو بردم به دکتر نشون دادم که دکتر گفت خوبه و مشکلی نیست .
13 دی 1394

نگرانی های اخیر جیگر طلا

چهارشنبه 25 آذر زودتر شام خوردیم که باباجون به باشگاه برسه . بعد از رفتن باباجون حدودای ساعت 9 بود که احساس خیسی و آبریزش داشتم ، البته از غروبش احساس درد در سمت چپم داشتم . خلاصه دراز کشیدم و چون خیلی نگران شده بودم زنگ زدم به مرکز ابن سینا و از مامای اونجا پرسیدم که گفتن باید بری بیمارستان . خلاصه به باباجون زنگ زدم که زودتر بیاد . رفتیم بیمارستان . گفتن باید پد بزاری و یک ساعت بمونی . از طرفی آزمایش ادرار واسه مشخص شدن عفونت ادراری هم دادم که خدارو شکر مشکلی نبود و چون پد خیس نشد و طی تماس با دکتر قرار شد یه سونو اورژانسی بدم . روز پنج شنبه رفتیم کلینیک جانبازان و سونو دادم ولی دکترش خیلی وارد نبود . خلاصه چون یکشنه 29 آذر هم وقت سون...
2 دی 1394

دومین برف زمستونی

سلام دختر نازم . دومین برف زمستونی 22 آذر 1394 در حدود 15 سانت بارید و این دفعه سرمای خیلی شدیدی به دنبال داشت . فسقلی مامان امسال با وجود شما ، سال پرباریه . انشاء الله که همیشه پر از خیر و برکت باشه . ...
28 آذر 1394