شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

ارمغان عشق ما

نگرانی های ناشی از جفت پایین و هماتوم ایجاد شده

بر خلاف اینکه دکتر گفته بود نیاز نیست خودم به مطب مراجعه کنم ولی نتونستم تحمل کنم و بعد از ظهر رفتم مطب . آزمایش و سونو رو دید و واسه یک هفته استعلاجی به صورت استراحت مطلق نوشت و نی نی خوشگلمو سونو کرد دید که قلبش می زنه و خدارو شکر کوچولوم سالم و سلامت بود و هزاران بار خدارو شکر کردم . دکترم اینبار بهم  3 تا آمپول پرولوتون 250 داد و گفت از فردا به مدت 2 هفته یکبار بزنم . اون یه هفته دائما لکه بینی داشتم و دوباره مراجعه کردم که دکتر خودم نبود و رفتم پیش یه دکتر دیگه و از اون به مدت 2 هفته دیگه استراحت گرفتم و قرار شد به مدت 20 روز استراحت مطلق داشته باشم . توی همون هفته نمایشگاه آش های سنتی شهرهای مختلفو گذاشته بودن ...
27 آبان 1394

دومین سونوگرافی و سهل انگاری نسبت به آنچه پیش اومده بود

بعد از تموم شدن مرخصی 94.6.22 سرکار برگشتم . 94.6.30 ساعت 12:30 وقت سونوگرافی داشتم (مطب دکتر صافی) . از سر کار مرخص گرفتیم و رفتیم . اجازه دادن پیمان هم بیاد داخل و واسه اولین بار کوچولوی دوست داشتنی مونو ببینه . سونوگرافی تموم شد و برگشتیم ولی چیزی به ما از پایین بودن جفت نگفت . من به اصرار خودم از دکتر خواسته بودم که آزمایش NT  رو برام بنویسه که باید دو روز بعد از سونوگرافی انجام می شد . بالاخره 94.7.1 آزمایش رو انجام دادم و قرار شد وقتی جواب آزمایشو گرفتم با سونوگرافی ببرم به دکتر نشون بدم . جواب آزمایش روز دوشنبه 94.7.6 آماده شد . همون روزیکه رفتیم شلوار بارداری بخریم و بدون اینکه استراحت کنیم  رفتیم بیرون و کلی...
27 آبان 1394

سرما خوردگی و 3 روز استعلاجی که منتهی به 13 روز استراحت شد

از جمعه 94.6.6 سرماخوردگیم شروع شد و هر روز بدتر هم می شد تا بالاخره رفتم دکتر و 3 روز استعلاجی گرفتم . 94.6.10 تازه وارد ماه سوم شده بودم . همچنان شور و شوق زیادی داشتیم . جمعه 94.6.13 مشغول تمیز کردن خونه شدیم که یهو دیدم دچار خونریزی شدم . بلافاصله پیمانو صدا زدم و بی اختیار فقط گریه می کردم که نکنه اتفاقی افتاده . خلاصه سریع آماده شدیم و رفتیم بیمارستان . پس از معاینه و تماس با دکترم و تزریق آمپول پروژسترون بهم گفتن باید استراحت مطلق باشم . برگشتیم خونه . شنبه رفتیم مطب دکتر واسه معاینه . دکتر سونوگرافی کرد و دیدم قلب فسقلی مون تند تند می زنه . کلی خدارو شکر کردیم که نی نی مون سالمه . خلاصه دکتر به مدت 10 روز بهم استراحت د...
25 آبان 1394

حالت تهوع شدید و مصرف بالای پنیر در دوران ویار

3 شهریور 94 آزمایش بارداری انجام دادم . فسقلی ما هفته هشتم رو می گذرونه .  حالت تهوع بد و بدتر شده بود واسه همین دوباره رفتم مطب دکتر احسانی که واسم قرص دمیترون نوشت که باید 12 ساعتی یه دونه می خوردم . وضعیت حالت تهوع من وحشتناک بود . از نیمه های شب شروع می شد تا صبح ادامه داشت . از ساعت 9 به بعد بهتر بودم تا غروب که دوباره شروع می شد و تا وقتی که بخوابیم ادامه داشت . کاش فقط حالت تهوع بود ، بالا آوردن از همه بدتر بود ، طوریکه احساس می کردم معده ام داره کنده میشه . فقط نون و پنیر بهم می ساخت و کمتر بالا می آوردم . پیمان جونم رفته بود انواع پنیرها رو واسم گرفته بود . خلاصه غذام فقط نون و پنیر بود طوری که حدود 3-2.5 کیلو اضافه وزن در سه م...
25 آبان 1394

ذوق و اشتیاق وصف نشدنی

خانم دکتر مشهدی پرونده بارداری تشکیل نمیداد ، بنابراین نامه به دکتر احسانی داد ولی اونقدر ما ذوق زده شده بودیم که شنبه 31 مرداد 94 به دکتر احسانی مراجعه کردیم که همون روز بهم وقت داد . وارد مطب دکتر که شدم تمام اتفاقاتی که افتاده بود را برای دکتر گفتم و تشکیل پرونده هم دادم ولی به دلیل آنکه نتیجه سونوگرافی به صورت پرینت شده نداشتم ، مجدد دکتر سونوگرافی کرد که ببینه نی نی مون قلبش تشکیل شده یا نه که خدارو شکر تشکیل شده بود و تند تند می زد.بعد از ویزیت شدن یه سری دارو واسه حالت تهوع و ... بهم داد و برگشتیم خونه.
24 آبان 1394