شایلین جونشایلین جون، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

ارمغان عشق ما

تولد نوزاد قشنگم

1395/7/11 9:32
123 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از دیدن جیگر طلا ، پرستار اومد و در مورد نحوه شیر دادن توضیح داد . خانوم کوچولومو توی بغلم گذاشتن ، آروم آروم شروع به مک زدن کرد . اونقدر لحظه قشنگی بود که اصلا نمیشه وصفش کرد . جیگر مامان یه دونه مک می زد ، خسته میشد بعد دوباره مک می زد.غروب بود که دیگه مامانم اینا و فاطمه اینا و ... اومدن واسه دیدنمون . اون شب تا صبح بیدار بودیم خانوم کوچولوی من همش گریه می کرد. همون شب آوردم پیش خودم خوابوندمش یکم آروم شده بود . خلاصه فردا صبح منتظر بودیم که دکتر خودم و شایلین جونم بیان واسه ترخیص . بالاخره ساعت 1 بعد از تموم شدن کارای ترخیص ، رفتیم خونه . همه اونجا منتظر ما بودن . دیگه اسپند دود کردن و گوسفند قربونی کردیم و رفتیم بالا .  دیگه دائما مهمون می اومد و می رفت . یکی دو روز که گذشت احساس کردم دختر قشنگم زرد شده ولی هر چی من می گفتم ، اطرافیان می گفتن نه زرد نشده . خلاصه روز 5 بردیم واسه تست تیروئید که پرستار اونجا تا بچه رو دید ، گفت این بچه خیلی زرد شده باید حتما آزمایش بدید . من دیگه حسابی اعصابم خراب شد و همش گریه می کردم . بعد از نمونه گیری از پاشنه پاش ، بردیم بیمارستان گردو که آزمایش ( به پیشنهاد پیمان ) زردی بدیم که با کلی مکافات جواب آزمایشو گرفتیم ، میزان بیلی روبین بچم 14.9 شده بود . سریع بردیم پیش دکتر ایرانی که ایشون گفت باید بذارینش توی دستگاه یا داخل خونه یا بیمارستان که من گفتم بیمارستان بهتره ، هزینه اش هم اصلا مهم نیست.خلاصه دستور بستری نوشت و رفتیم بیمارستان قدس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)