اولین خنده عسل مامان
در گیر و دار دل درد و کولیک جیگرم بودیم و همزمان زمانیکه رفته بودیم شمال و تنها بودیم ، یه روز صبح که بیدار شدم مشغول عوض کردن پوشک شایلین جونم بودم ، دیدم که داره واسم می خنده . همچین خنده قشنگ و با عشوه ای بود که دل آدم واسش ضعف می رفت . خلاصه اولین باری که خانومی من خندید اول صبح مورخه 20 اردیبهشت 1395 بود . یادش به خیر با همه اون سختی ولی این خنده قشنگ کلی با ارزش بود ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی